تنها راه (1) / مرورى بر زيارت حضرت صاحب الامر (عج)
صادق سهرابى
|
در يك نگاه كلي و جامع ((زيارت)) از سه ديدگاه قابل مطالعه و بررسي است :
1. سلام،
2. شهادت،
3. توسل.
هر يك از اين محورها، مضامين بلندي دارد در ((معنا و محتوا))؛
((سلام))، معرفت، محبت و اطاعت پاكان را صلا ميزند و تولاّي آنان را بازخواني ميكند. انسان با بيان سلامهاي خود مانند (السلام عليك يا سبيل الله الذي من سلك غيره هلك)، مهر و عشق خود را به ((تنها راه)) اظهار ميكند و به راه ميافتد.
((شهادت))، حضور يافتن در ساحت ((معرفت))، ((محبت)) و ((اطاعت)) و بار يافتن در ساحل ((تولاّيِ پاكان و پاكيها)) است.
اين حضور و گواهي، در گلزار سخن و كلام و دامنه سرسبز بيان، جلوه ميكند و زيباييها را در ((اشهد ان بولايتك تقبل الاعمال و...))، اين گونه به تماشا ميگذارد.
با ((توسل)) به قامت بلند ((تنها راه))، روح خود را به سوي دشت و دمن ((پاكان)) روانه ميسازد و زمينههاي درخواست و اجابت آن را از معبود خود فراهم ميكند و اين سان ناله و نجوا سر ميدهد: ((و اتوسل بك و... واسئله... أن تجعل لي كثرةً في ظهورك و رجعةً في ايّامك لا بلغ من طاعتك ومرادي)) و ((اللهم انصره نصراً عزيزاً و افتح له فتحاً يسيراً)) و ظهور، نصرت، فتح و... را براي ((تنها راه)) از خدا، دعا و طلب ميكند.
مقدمه
احساس ((غربت)) امري آشنا و ملموس براي همه انسانها است. اين احساس، فقط مربوط به هنگام نبود رفاه و آسايش نيست؛ بلكه اشخاصي كه در رفاه و آسايش مادي نيز به سر ميبرند، با آن آشنا هستند. شايد بتوان گفت آنان بيشتر با اين احساس، درگيرند؛ زيرا آنان زودتر به انتهاي خط رسيدهاند.
از آن جايي كه آنان به قصد و هدفِ خود دست يافتهاند، از خود ميپرسند: ((بعدش چه...؟)) تكرار زندگي خويش و تلاوت چرخان زندگي، انسان را به سرعت، گيج و خسته ميكند. در نتيجه سؤالهاي گوناگون رخ مينمايد و نوشها را با نيشها، گره مي زند.
انسان در اين ديار، در مييابد كه در لايههاي دروني خويش، كنش هايي دارد. نيازهايي او را بانگ ميزند و قرار از او ميستاند. البته گاهي، با يافته هايي رو به رو ميشود و خيال ميكند كه به ((مطلوب خود رسيده است)) و ديگر دغدغهاي نخواهد داشت. از طرفي شاهد دعوتگراني هستيم كه ميگويند: ((ما نسخههاي شفابخش ارائه ميكنيم)). اين مدعيان، چنان فراواناند كه به خوبي ميتوان دريافت، ديواري كوتاهتر از ديوار ((هدايت)) و ((رهبري)) انسانها نيست. آنان بشر را با كج راههها، سر ميدوانند و اسمش را، راه ((سعادت و خوشبختي)) ميگذارند.
اين راههاي انحرافي، در برخي از افراد خيلي عادي و طبيعي جلوه مينمايد. اين گونه افراد، در خريد كوچكترين وسايل زندگي، بسيار اهل دقّتاند و از متخصصان كمك ميگيرند؛ اما در آن چه كه مربوط به اصل ((حيات و ممات)) آنان است، دقت و ژرف نگري ندارند و ((قلب و روح و فكر)) خود را در اختيار مدعيان دروغين قرار ميدهند.
اينها بدان جهت است كه ((دشمن جدي)) در صحنه حضور دارد، ولي ((جدي)) گرفته نشده است. آن دشمن، قسم ياد كرده است: ((سر راه بندگان نشسته، تك تك آنها را گمراه خواهد كرد و تا زماني كه آنان را گمراه نسازد و به بيراهه نكشاند، آرام نخواهد گرفت)).(2) خصومت وكينه اين دشمن، آشكار و پيدا است و آفريدگار هستي، از ما انسانها خواسته است كه آن را جدي بگيريم(3) و مواظب دسيسهها و فريبهاي او باشيم. ((شيطان)) دشمن هوشمند و دانايي است كه با طرّاري، ايجاد شبهه ميكند و با توسعه شهوات، آنها را عَلَم ميسازد. وي با گل آلود ساختن محيط، انديشههاي گمراه را طعمه قرار ميدهد. در اين وادي تباهآلود، چه صيدهاي كوچك و بزرگي كه نصيب ((عدوّ مبين))(4) و دشمن درون خانه بشر نمي شود؟!
((شيطان)) ما را با همه كس پيوند ميدهد و به همه راهها آشنا ميكند و از تنها راه ((رشدو هدايت)) باز ميدارد. او فرصت انديشه و پرسيدن را از ما ميگيرد و مانع شكوفايي و پويايي ما ميشود.
مگر ميتوان، براي انسان با اين ((قدر و اندازه))، ((استمرار و ادامه نامحدود)) و ((ارتباطهاي گستردهاش))، برنامه صحيح نداشت و او را در برهوت ((دنيا)) رها كرد. همانگونه كه يك كارخانه عظيم و پيچيده ((هستهاي))، چنانچه بدون توجه به ظرفيتها و ظرافت هايش بدون وجود دانشمند مسلّط بر آن، به دست نااهلان بيفتد، فاجعه آفرين خواهد شد. هدايت و سرپرستي انسانها نيز با اين ((عظمت و اندازه)) و ((استمرار و ارتباط)) بدون امام مسلّط بر ((اندازه، استمرار و ارتباط))، به كج راهه خواهد رفت.
ما نيازمند و مضطرّ به امام طلايهداري هستيم كه آگاه به تمام مراحل و راهها و آزاد از كششها و جاذبه است.
تنها چنين امامي، ميتواند رهبر و چراغ راه بشر باشد؛ بشري كه داراي ((قدر و اندازه عظيم)) است و ((استمرار)) دارد و ((ارتباطها)) او را در خود پيچيده است.
ما بايد در پرتو راهنماييهاي اين عنصر ((آگاه و آزاد))، قلّههاي رشد و هدايت را درنورديم و مقام ((قرب)) را به آغوش كشيم و در ساحل ((رضوان حق)) آرام گيريم. اين مسير را بدون ((خليفة الله)) و كساني كه نشان از او دارند، نميتوان پيمود. مسير حق را بايد با پاي حق و به همراهي حق و نشانههاي او پيمود. ما با درك اين اضطرارها، سلام و درود خود را نثار ((خليفة الله)) و جانشين خدا ميكنيم: ((السلام عليك يا خليفة الله)).
سلام ما ريشه در تسليم به ((معرفت))، ((محبت)) و ((اطاعت)) از جانشين و نماينده خدا دارد. اين سلام، زبان و ادبيات جريان دار ما، در اين سه حيطه است و نمايانگر ((شناخت))، ((عمل)) و ((عشق)) ما به نماينده خدا است. سلام ما، بازخواني انس و ارتباط با او و كوششي براي جلب نظر او و تقرّب به درگاه او است. ما خود را به شط جاري عنايت ((خليفة الله)) ميسپاريم تا آن كند كه ميپسندد.
اين ((خليفة الله)) است كه بر تمام راهها آگاه است؛ يعني، ((قدر))، ((استمرار)) و ((ارتباط)) انسان را در كل هستي ميداند و براساس آن، محاسبات، جايگاه و حركات ما را رهبري ميكند. او راه را به ما نشان ميدهد تا همراه و هماهنگ با نظام حاكم بر هستي به راه افتيم و از ((رشد و هدايت)) برخوردار شويم.
سلام ما بر ((خليفة الله)) اي است كه جانشين پدران گرامي خود است. آنان، همگي هدايتگران رشد و شكوفايي بشر بودهاند و يار سفر كرده ما، جانشين اين هدايتگران فرزانه است.
((عبدالله بن سنان)) گويد: از حضرت صادقعليه السلام درباره قول خداوند ((وعد الله الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنّهم في الارض...)) پرسيدم؛ حضرت فرمود: ((مقصود از آيه، ما ائمه هستيم)). جعفري گويد از امام كاظمعليه السلام شنيدم كه ميفرمود: ((ائمهعليهم السلام جانشينان و خلفاي خداوند در روي زمين هستند)).(5)
((السلام عليك يا وصيّ الاوصياء الماضين))
سلام بر تو اي سفارش تمامي سفارش كنندگان گذشته
تو آن يوسف گمگشتهاي كه تمامي اوصياي الهي، يعقوب وار چشم به راه تو بودهاند و از غم فراق تو، در اشك و غصّه غنودهاند. آنان مدام از تو سخن رانده و سفارشها كردهاند. از پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله گرفته تا امام حسن عسكري، غزلواره شوق ديدار و نصرت تو را سرودهاند؛ چنان كه امام صادق عليه السلام ميفرمود: ((اگر رؤيتش كنم، خدمتش خواهم كرد)).(6) امام زمان (عج) وصيّ و جانشين گذشتگان خود است؛ آنان كه هر يك پس از ديگري، جانشين قبل از خود بودهاند.
((السلام عليك ياحافظ اسرار رب العالمين))
سلام بر تو اي نگهبان اسرار پروردگار جهانيان!
تو حافظ و نگهبان اسرار الهي هستي. امامان معصوم همگي پاسداران اسرار الهياند: ((و حفظة سرّ الله)).(7) هيچ فرشته مقرّب و پيامبر مرسل، نميتواند آن اسرار را در سينه حفظ كند. فاش كردنِ آن اسرار، جز براي كساني كه قابليّت آن را داشته باشند (مثل سلمان و كميل بن زياد) جايز نيست.
ابي الصّامت گويد: ((حضرت صادق عليه السلام فرمود: ((همانا گفتار ما دشوار، مشكل، ارزشمند، دقيق و راهنماي ديگران است كه هيچ فرشته مقرّب، پيامبر مرسل و مؤمن آزموده شده، نميتواند آن را در سينه خود حفظ كند)). عرض كردم: فدايت شوم! پس چه كسي ميتواند آن را در سينه حفظ كند. حضرت فرمود: ((كسي كه ما بخواهيم)). ((ابوالصامت)) گفت: من از اين فرمايش حضرت صادق عليه السلام پي بردم كه خداوند، بندگاني دارد كه برتر از فرشته مقرّب، پيامبر مرسل و مؤمن آزموده شدهاند)).(8)
((ابو الصامت)) از حضرت صادق عليه السلام نقل كرده است كه فرمود: ((بعضي از گفتار و اسرار ما، چنان است كه هيچ فرشته مقرب، پيامبر مرسل و بنده مؤمن، نميتواند آن را در سينه خود حفظ كند)). عرض كردم: پس چه كسي، ميتواند آن را بازگو كند؟ فرمود: ((ما ائمه ميتوانيم آن را در سينه خود، حفظ كنيم و براي هر كسي فاش نسازيم)).(9)
از ((ابيجارود)) روايت شده است كه گفت: از حضرت محمد باقر عليه السلام شنيدم كه ميفرمود: ((همانا حديث آل محمد صلي الله عليه وآله دشوار، مشكل، سنگين، پنهان، تازه و دقيق است و كسي جز فرشته مقرّب، پيامبر مرسل و يا بندهاي كه خداوند قلبش را براي پايداري در ايمان امتحان كرده است... نميتواند آن را در سينه حفظ كند و چون قائم ما، حضرت مهدي (عج) قيام كند، آن گفتار اسرارآميز را فاش سازد و قرآن نيز آن حضرت را تصديق ميكند)).(10)
ابان بن عثمان گويد: حضرت صادق عليه السلام به من فرمود: ((همانا سرّ ما، پنهان و پوشيده است و همراه با پيمان الهي است، هر كس آن را خوار بشمارد، خداوند او را ذليل و خوار خواهد كرد)).(11)
پس عبارت ((واختاركم لسرّه))(12)؛ يعني، خداوند شما امامان معصوم را به عنوان گنجوران راز خويش، برگزيده است.
ابي جارود از امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است كه فرمود: ((رسول خدا صلي الله عليه وآله در حالي كه مريض بود و به همان مرض رحلت فرمود، امام علي عليه السلام را فرا خواند و فرمود: اي علي! به من نزديك شو تا رازي را به تو بگويم كه خداوند به من گفت و چيزي را به تو بسپارم كه خداوند آن را به من سپرد. پس پيامبر صلي الله عليه وآله راز را با حضرت علي عليه السلام بازگفت و آن حضرت نيز آن را به امام حسن عليه السلام و ايشان آن را به امام حسين عليه السلام و آن حضرت به پدرم امام سجاد عليه السلام و پدرم هم آن را به من باز گفت)).(13)
((و حفظه لسرّه))(14)؛ يعني، ائمهعليهم السلام نگهبان سرّ خداوند هستند.
((وُلاةُ أَمرِكَ المَأْمُونونَ علي سرِّكَ))؛(15) يعني، واليان امرت كه امين سرّ تو ميباشند.
((السلام عليك يا بقية الله من الصَّفْوَةِ المنتجبين))
سلام و درود بر تو اي باقيمانده بندگان خاص و برگزيده خدا!
تو ادامه آن سلسله پاكان هستي كه خداوند آنان را به عنوان خليفه و جانشين خود برگزيد و مشعل هدايت را به دست آنان سپرد. ما در غمِ انتظارِ آن باقيمانده خدا، ((ندبه)) سرميدهيم. خداوند بهار مردم و خرّمي ايام و روزگاران را در ساحت مقدس ((بقية الله)) قرار داده است. از اين رو غزل عاشقان كوي آن محبوب اين است كه: ((السلام علي ربيع الانام و نَضْرةِ الأيّام)).
امامان عليهم السلام بازماندگان پيامبران، اوصيا و حجتهاي خداوند بر روي زمين هستند. ممكن است اين مطلب به اين آيه ((بقية الله خيرٌ لكم ان كنتم مؤمنين...)) نيز اشاره داشته باشد. ((بقية)) به معناي ((رحمت)) نيز ميآيد؛ يعني، ائمهعليهم السلام رحمت خداوند هستند كه خداوند به سبب آفرينش ايشان، بر بندگانش منت گذاشته است و احتمال دارد معنا چنين باشد ائمهعليهم السلام، كسانياند كه خداوند به سبب ايشان بندگانش را باقي گذاشته و بر آنان رحم كرده است. پس اطلاق ((بقيه)) بر ائمهعليهم السلام، مفيد مبالغه است. و نيز اين جمله به قول خداوند (اولوبقية) اشاره دارد و گفته شده است كه معناي آن ((اولو تمييز و طاعة))؛ يعني، امامانعليهم السلام صاحب تشخيص و اطاعتاند. در زبان عرب گفته ميشود: ((في فلانٍ بقيّة))؛ يعني، در فلاني برتري و فضلي هست كه سبب ستايش ميشود)).(16)
((السلام عليك يابن الأنْوارِ الزّاهِرة))
درود بر تو اي فرزند نورهاي درخشان!
تو خود، نور هستي و از خاندان انوار درخشاني. خداوند شما را نوراني خلق كرده و نور شما را بر مردم شناسانده است: ((خلقكم الله انواراً فجعلكم بعرشه محدقين؛(17) خداوند شما ائمهعليهم السلام را همچون انواري درخشان آفريد كه در گرد عرش طواف ميكرديد)).
((عرّفَهُمْ... تمامَ نورِكُمْ))(18)؛ خداوند شما امامان معصوم را به سبب نورش (هدايت ربّاني، علوم قرآني و كمالات قدسي) برگزيد. شما به سبب اين نورها و علوم و كمالات، مردم را به دينِ خدا هدايت ميكنيد و انوار الهي در روي زمين هستيد.
محمد بن مروان ميگويد: از حضرت صادق عليه السلام شنيدم كه فرمود: ((خداوند، ما اهل بيتعليهم السلام را از نور عظمت خود، آفريد. سپس از سرشتي پنهاني - كه در مرتبه پايينتر از آن نور بود - به ما شكل داد. براي هيچ فردي در قالب خلقت، بهرهاي از اين نور عظمتِ خويش قرار نداد؛ جز براي پيامبران. لذا نجاتيافتگان، ما و پيامبران هستيم و ديگر مردم در معرض سقوط در آتش دوزخ، قرار دارند)).(19)
((و نُورُهُ و بُرْهانُه عندكم))(20)؛ مقصود از نور خداوند، علوم الهي، معارف ربّاني و هداياي سبحاني است؛ يعني، نور و برهان خداوند نزد شما است و شما نمايانگر آيات و علوم خداوند هستيد.(21)
((و نُورُهُ و بُرهانُه عندكم))(22)؛ نور كيفيتي است كه خود به خود روشن است و روشن كننده چيزهاي ديگر نيز هست. مقصود از اين كه امامانعليهم السلام نور خداوند هستند، اين است كه ايشان جهان را به وسيله علم و هدايت الهي و يا به وسيله نور وجود خود، روشنايي بخشيدهاند. ايشان دلايل روشن و نورهاي درخشانياند كه به قلوب مردم روشنايي ميبخشند و لذا مردم از ايشان پيروي ميكنند.
ابوخالد كابلي گويد: از حضرت محمد باقر عليه السلام درباره آيه ((فَامِنوا باللّهِ و رسوله و النّورِ الّذي اَنزلنا...)) پرسيدم، حضرت فرمود: سوگند به خدا! مقصود از نور، اماماني از اهل بيت محمد صلي الله عليه وآله ميباشند كه تا روز قيامت مردم را هدايت ميكنند. آنان نور خداوند در آسمان و زميناند. اي اباخالد! به خدا سوگند كه نور امام، در قلوب مؤمنان، درخشانتر از نور خورشيد در روز است. به خدا كه امامان، قلوب مؤمنان را نوراني ميكنند و خداوند نور امامان را از هر كه بخواهد، پوشيده ميدارد و قلوب ايشان را سياه ميكند)).(23)
در صحيفه سجاديه آمده است: ((وَهَبْ لي نوراً اَمْشِي به فِي النّاسِ وَ اهتدي بهِ فِي الظّلمات وَاَسْتضيءُ به من الشّك و الشّبهات)). حضرت سجّاد در اين دعا به ما ميآموزد كه چگونه از خداوند، بخواهيم تا اين كه ما را از نور خود بهرهمند سازد و براساس آن بتوانيم مشي خود را در ميان مردم بنا سازيم)). براي اين كه بين مردم درست مشي كنيم و رفق و مدارا هم داشته باشيم و... نياز به نوري الهي و توجه امام عليه السلام داريم تا با آن نور الهي و عنايت امام، بتوانيم ظلمتها را درنورديم. اگر اين نور عنايت امام نباشد، از دست خواهيم رفت و در گرداب ظلمتها گمراه خواهيم شد؛ زيرا در گردونه اين همه ارتباطها، اگر از آن نور محروم باشيم، نه تنها راهياب نخواهيم شد؛ بلكه گرفتار ((شك و شبهه))هاي ويرانگر خواهيم شد. از حضرت صادق عليه السلام درباره آيه كريمه ((وَابْتغوُا النّورَ الّذي اُنزلَ معه اولئك هم المفلحون)) سؤال شد؛ حضرت فرمود: ((مقصود از نور در اين آيه، اميرمؤمنان علي عليه السلام و امامانعليهم السلام هستند)).(24)
حضرت باقر عليه السلام درباره آيه كريمه ((يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و آمنوا برسوله يؤتكم كفلين من رحمته و يجعل لكم نوراً تمشون به...)) فرمود: ((مقصود از نور، امام عليه السلام است كه مردم از او پيروي ميكنند)).(25)
محمد بن فضيل گويد: از امام كاظم عليه السلام درباره تفسير آيه كريمه ((يريدون ليطفئوا نورالله بافواههم...)) پرسيدم، فرمود: ((مقصود اين است كه دشمنان، ميخواهند نور ولايت حضرت علي عليه السلام را با دهانهايشان خاموش كنند)). عرض كردم: تفسير ((واللّه متمّ نوره...)) چيست؟ فرمود: يعني خداوند، خود تمام كننده وكامل كننده امامت است؛ زيرا ((امامت)) همان ((نور)) است و در ((فامنوا بالله و رسوله والنور الذي انزلنا...)) نيز مقصود از نور، امام عليه السلام است)).(26)
امام زمان (عج)، نور درخشان و فرزند ((انوار زاهره)) (نورهاي درخشان) است؛ نورهايي كه هستي، از درخشش انوار آنان روشني ميگيرد و ديدگان مردم از نور آنان توان و بينايي دارد: ((وَ نُورِ اَبْصار الْوري))(27). اين گونه است كه امام زمان (عج) ((نور ديده همه مردم)) است، يعني؛ ((ديده و بصر)) مردم و ((ديد و بصيرت)) آنان از نور آن امام، روشني ميستاند.
((السلام علي... و النّور الباهر))؛
درود بر نور درخشان و خيره كننده و بر امام زمان (عج).
((السلام عليك يابنَ الْاَعْلامِ الباهرة))؛
سلام بر تو اي فرزند نشانههاي درخشان و خيره كننده.
((اعلام)) (جمع عَلَم) به معناي علامت، نشانه، كوه و يا آتشي است كه براي راهيابي و نشان افروخته ميشود. در ((زيارت جامعه كبيره)) آمده است: ((واعلام التقي))؛ يعني، امامانعليهم السلام در نزد هر كسي، به تقوا معروفاند (مثل آتشي كه پنهان نميماند) و يا اين كه تقوا، جز از طريق ايشان شناخته و جز از محضر آنان، آموخته نميشود؛ زيرا ايشان باتقواترين پرهيزكاراناند. امامان نشانههايياند كه مردم، به وسيله ايشان راه مييابند و هدايت ميشوند.
((داود جصاص)) گويد: از حضرت صادق عليه السلام شنيدم كه در تفسير آيه ((و علاماتٌ و بالنّجم هم يهتدون))، ميفرمود: ((مقصود از نجم (ستاره)، رسول خدا صلي الله عليه وآله است و مراد از علامات (نشانهها)، ائمهعليهم السلام هستند)).(28)
حضرت رضا عليه السلام فرمود: ((ما ائمهعليهم السلام علامات و نشانهها هستيم و رسول خدا صلي الله عليه وآله نجم است)).(29) حضرت صادق عليه السلام نيز فرمود: ((پيامبرصلي الله عليه وآله ستاره است و ائمهعليهم السلام نشانهها هستند)).(30)
در قسمت ديگر از ((زيارت جامعه)) آمده است: ((وَ اَعْلاماً لعباده وَ مناراً في بلاده؛ مردم به سبب ائمهعليهم السلام به امور دنيا و آخرت و معاش و معاد خود آگاه ميشوند)). عبارت ((و مناراً...))، يعني، مردم به سبب ايشان، هدايت ميشوند و روايات و آثار آنان، قلبهاي مردم را روشن و نوراني ميكند؛ آن چنان كه مشعل آتش در برجها، راه را به مسافران مينماياند.(31)
((السلام عليك يابن العترة الطّاهرة))؛
سلام بر تو اي فرزند خاندان پاك و مطهّر!
مقصود از عترت، انسان،نسل، نواده و خاندان نزديك است. ((عترة الطاهره))، خاندان پاك پيامبر اكرماند؛ چنان كه خود آن حضرت فرمود: ((من در ميان شما دو چيز گرانبها باقي گذاشتم. كتاب خدا (قرآن) و عترت خودم (اهل بيتعليهم السلام))).(32)
اين خاندان از تمامي پليديها پاك و مطهراند و گوهر عصمت تنها شايسته اين بزرگواران است. ايشان آگاه به تمام راهها و آزاد از تمامي كشتها و جاذبهها هستند و تنها آنان ميتوانند هدايت بشر را عهده دار شوند.
((السلام عليك يا معدن العلوم النّبوة))؛
سلام بر تو اي جايگاه استقرار علوم نبويّه و مركز علمهاي نبيّ اكرم صلي الله عليه وآله!
((معدن)) در لغت از ((عدن)) ميباشد؛ يعني، محل استقرار و مركز شيء. پيامبر صلي الله عليه وآله فرموده است: ((الناس معادن كمعادن الذهب و الفضة))؛ يعني، به لحاظ مكارم اخلاق و محاسن صفات، متفاوتاند؛ همانند تفاوت معادن كه مواد مستقر در آن، تفاوت جوهري با هم دارد. ((معدن الرحمه)) در زيارت جامعه كبيره ،به معناي ذوات مقدس امامان معصوم است كه مركز رحمت و محل اقامت و استقرار رحمت الهياند.(33)
ابوبصير گويد: امام صادق و امام باقرعليهم السلام فرمودند: ((خداوند متعال داراي دو علم است: علمي كه اختصاص به خداوند دارد و هيچ مخلوقي از آن آگاه نيست و علمي كه آن را به فرشتگان و پيامبرانش آموخته است و اين علم است كه اكنون به ما اهل بيتعليهم السلام رسيده است)).(34)
((خزّان العلم)) در زيارت جامعه كبيره به معناي علوم الهي، اسرار رباني و دانشهاي حقيقي است. هر آنچه كه كتابهاي الهي شامل آن است، در نزد امامان معصومعليهم السلام ذخيره شده است. ايشان، راسخان در علم و دانايان به تأويل قرآن و فصل الخطاب هستند. ابي بصير گويد: حضرت صادق عليه السلام فرمود: ((ما راسخان در علم هستيم و به تأويل قرآن آگاهيم)).(35)
حضرت باقر عليه السلام فرمود: ((به خدا سوگند! من گنجينه خداوند در آسمان و زمين هستم؛ لكن نه گنجينه طلا و نقره؛ بلكه، گنجينه دانش الهيام)).(36)
زراره گويد: خدمت امام باقر عليه السلام بودم كه مردي از اهل كوفه از آن حضرت درباره فرموده اميرالمؤمنين عليه السلام ((هر چه خواهيد از من بپرسيد كه هر چه از من بپرسيد به شما خبر ميدهم)) سؤال كرد؛ آن حضرت فرمود: هيچ كس علمي ندارد، جز آن چه از اميرالمؤمنين عليه السلام استفاده شده است. مردم هر كجا خواهند بروند، به خدا علم درست جز اينها نيست و با دست اشاره به خانه خود كرد (مقصود خانه وحي و نبوت و امامت است))).(37)
امام باقر عليه السلام فرموده است:((به خدا كه پيغمبر صلي الله عليه وآله از آنچه خدايش تعليم داد، حرفي نياموخت؛ جز آن كه آن را به علي عليه السلام تعليم داد. سپس آن علم به ما رسيد، آن گاه دست بر سينه خود زد)).(38)
------------
پينوشتها:
1) منابع و سند زيارت
زيارت ياد شده در چندين كتاب معتبر شيعه، ذكر شده است:
مزار شيخ مفيد.
مزار كبير مشهدي، ص 86.
مصباح الزائر سيد بن طاووس، ص 437.
مزار شهيد اول، ص 226.
البلد الامين كفعمي، ص 402.
مصباح كفعمي، ج 2، ص 579.
بحارالانوار، علامه مجلسي (به نقل از مزار شيخ مفيد؛ مزار كبير مشهدي؛ مصباح الزائر سيد ابن طاووس؛ مزار شهيد اول). ج 120، ص 98، ص 98 و 117.
2) قال فبعزّتك لاغوينّهم اجمعين الاّ عبادك منهم المخلصين)). سوره ص (38)، آيه 82.
3) انّ الشيطان لكم عدوٌّ فاتّخذوه عدوّاً)). فاطر (35)، آيه 6.
4) انه لكم عدوّ مبين)). زخرف (43)، آيه 43.
5) شرح زيارت جامعه كبيره، ترجمه فارسي، ص 126، به نقل از كافي، ج 1، كتاب الحجة، باب ان الائمة خلفاء الله في ارضه و ابوابه التي منها، رقم 1، ص 193.
6) غيبت نعماني، ص 245: ((سئل ابوعبدالله عليه السلام: هل ولد القائم عليه السلام؟ فقال: لا، ولو أدركته لخدمته ايّام حياتي؛ از امام صادق عليه السلام سؤال شد: آيا حضرتقائم متولد شده است؟ فرمود: نه، و اگر من به او ميرسيدم همه عمرم را در خدمت او به سر ميبردم)).
7) زيارت جامعه كبيره.
8) شرح زيارت جامعه، به نقل از بصائر الدرجات، جزء اول، ب 11.
9) همان، ب 11.
10) همان، ب 11.
11) همان، ب 11.
12) زيارت جامعه كبيره.
13) شرح زيارت جامعه كبيره، ص 122، (به نقل از بصائر الدرجات، جزء 8، باب 3، رقم 1، ص 377).
14) زيارت جامعه كبيره.
15) دعاهاي هر روز ماه رجب.
16) شرح زيارت جامعه كبيره، ص 108.
17) زيارت جامعه كبيره.
18) همان.
19) شرح زيارت جامعه كبيره، ص 123 (به نقل از بصائر الدرجات، جزء 1، باب 10، رقم 3، ص 20).
20) همان، ص 140.
21) همان.
22) همان، ص 111.
23) كافي، ج 1، كتاب الحجة، باب ان الائمة نور الله، رقم 1، ص 194.
24) شرح زيارت جامعه كبيره، ص 11 - 112.
25) همان.
26) همان.
27) زيارت حضرت صاحب الامر (به نقل از سيد بن طاوس، مفاتيح الجنان).
28) شرح زيارت جامعه كبيره، ص 74 و 75 (به نقل از كافي، ج 1، كتاب الحجة، باب ان الائمة هم العلامات التي ذكرها الله في كتاب، رقم 2، ص 207.
29) همان.
30) همان.
31) همان، ص 128 و 129.
32) همان، ص 71.
33) انوار ساطعه في شرح زيارة الجامعه، شيخ جواد كربلائي، ج 1، ص 454 - 455.
34) شرح زيارت جامعه كبيره، ص 89؛ كافي، ج 1، باب ان الائمة يعلمون جميع العلوم التي خرجت الي الملائكة و الانبياء و الرسل، رقم، ص 255.
35) همان، ص 58 از كافي، كتاب الحجة، باب ان الراسخين في العلم هم الائمة، رقم 1، ص 213.
36) همان، ص 127 از كافي، ج 1، باب ان الائمة ولاة امر الله و خزنة علمه، رقم 2، ص 192.
37) همان، ج 2، كتاب الحجة، ص 251، ح 2.
38) همان، ج 1، كتاب الحجة، ص 393، ح 3.
منبع :[مجله انتظار شماره 3 : - دعا شناسي] |
:: موضوعات مرتبط:
*****مهدویت***** ,
مقالات ,
,
:: برچسبها:
مهدویت ,
انتظار ,